جدول جو
جدول جو

معنی حجور یمن - جستجوی لغت در جدول جو

حجور یمن
(حَ)
موضعی به یمن بنام حجوربن اسلم بن علیان بن زید، همدانی است. و گویند در یمن نزدیک زبید موضعی است که حجورالیمن خوانده شود و نسبت بدان حجوری است. (معجم البلدان). شمس الدین سامی گوید: نام قضایی است در یمن تابع ولایت حدیده و بر جبل سراهاز سوی شمال شرقی با سنجاق صنعا و از طرف شمال غربی با قضای باجل از سنجاق حدیده و از جانب مغرب با حدیده و از جهت جنوب شرقی با قضاهای جبل ریمه محدود میباشد. اراضی آن مرتفع و هوایش ملایم و خاکش حاصلخیز است. محصولاتش جو و گندم و انواع حبوبات و قهوه و زنجبیل و جز آن است. این حجور را برای تشخیص از حجورهای دیگر ’حجور یمانی’ نیز خوانند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ یَ)
موضعی است غربی صنعای یمن. (منتهی الارب). موضعی است در بیابان عرب که گرگ آنجابغایت درنده و خونریز باشد. (آنندراج) :
شیرخواران را بمغز و شیرمردان را بجان
طعمه مار و شکار گرگ حمیر ساختند.
خاقانی.
منازل حمیریان در یمن در موضعی است که بدان حمیر گویند و در مغرب صنعا قرار دارد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
یاقوت بنقل از ابن الفقیه آرد: دیهی بیمن از مخالیف بدر است. و این بدر جز بدر معروف است که در آن غزوۀ بدر افتاد. ابوسعد گفت موضعی بیمن است. واحمد بن علی هذلی حجری که هبه الله بن عبدالوارث شیرازی او را یاد کرده بدانجا منسوب است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(غَ رُ مَ لَ)
زمین نشیب جانب مغرب از تهامه. یا مابین ذات عرق تا دریای یمن. (از منتهی الارب). همان تهامه و آنچه تالی یمن است. اصمعی گوید: میان ذات عرق و دریا غور تهامه است. و انتهای تهامه از طرف حجاز ’مدارج العرج’ و اول آن از طرف نجد ’مدارج ذات عرق’ است. و نیز اصمعی گوید: یقال: غار الرجل یغور، اذا سار فی بلاد الغور. کسائی نیز بر آن است و قول جریر را شاهد آورد که وی گوید:
یا ام طلحه ما رأینا منکم
فی المنجدین و لا بغور الغائر.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا